جستجو در دایره المعارف شهدا
تولد های روز

نوشته هایی با برچسب مهران

خاطراتی از شهید محمدرضا وفایی نژاد 26 ژوئن 16

خاطراتی از شهید محمدرضا وفایی نژاد

«شهید محمدرضا وفایی نژاد»

نام پدر: علی
مسئولیت: تک تیرانداز
تاریخ تولد: 1338/05/01
تاریخ شهادت: 1360/09/11
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه مطلب
ادامه مطلب
خاطره ای از شهید غلامعلی صداقتی 18 ژوئن 16

خاطره ای از شهید غلامعلی صداقتی

«شهید غلامعلی صداقتی»

فرزند: عباسعلی              
مسئولیت: معاون گردان پياده      
تاریخ تولد: 1333/01/01       
تاریخ شهادت: 1365/02/31
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادامه مطلب

ادامه مطلب
خاطره ای از شهید مهدی باقریان 13 ژوئن 16

خاطره ای از شهید مهدی باقریان

«شهید مهدی باقریان»

نام پدر: علي اصغر
مسئولیت: معاون گروهان پياده
تاریخ تولد: 1339/11/16
تاریخ شهادت: 1364/01/05

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید ابوالفضل میرعماد 22 می 15

شهید سید ابوالفضل میرعماد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سیدابوالفضل فرزند سیدمهدی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وپنج در روستای آستانه از توابع دامغان به دنیا آمد. دوساله بود که مادرش را از دست داد. پدرش برای بزرگ‌‌کردن او مجبور به ازدواج مجدد شد.

ابتدایی و راهنمایی را در روستای آستانه و آهوانو گذراند. برای ادامه تحصیل به هنرستان کشاورزی (شهید محمد منتظرقائم) امیرآباد رفت.

به نماز جماعت خیلی اهمیت می‌‌داد و همیشه اطرافیان را به آن سفارش می‌‌کرد.

اولین بار در شانزده‌‌سالگی، با دست‌‌کاری شناسنامه و تغییر تاریخ تولد به جبهه اعزام شد. حدود سیصد روز در جبهه به‌‌عنوان تک‌‌تیرانداز خدمت کرد.

دهم فروردین هزاروسیصدوشصت‌‌وچهار، در ارتفاعات مهران براثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای آستانه دفن کردند.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید سید آقابزرگ میرانی 22 می 15

شهید سید آقابزرگ میرانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

آخرین فرزند خانوادۀ میرانی، اولین روز فروردین هزاروسیصدوچهل پا به جهان گذاشت. روستای علیان آن روز غرق گل و شکوفه شد و نسیم خبر ولادت «سیدآقابزرگ» را تا دورترین نقطه دور رساند.امیرآقای میرانی در کنار همسر مهربانش لیلاخانم بر سر سفره‌ای مملو از ایمان و عشق بهترین روزها را برای کودکانشان رقم زدند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدصادق گیلان 1 سپتامبر 14

شهید محمدصادق گیلان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال ‌‌هزاروسیصدوچهل‌‌وسه هجری شمسی، روستای قلعه چهارده (دیباج) دامغان، مسلم و معصومه در انتظار تولد فرزند چهارم خود نشسته‌اند. نوزاد پسر بود. نامش را محمدصادق نهادند.کودکی و نوجوانی‌اش در محیط روستا سپری و درآمد خانواده‌اش از دست‌رنج کار کشاورزی و کارگری پدر و خودش تأمین می‌شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغر غریب نژاد 31 آگوست 14

شهید علی اصغر غریب نژاد

<strong><span style=”color: #008000;” data-mce-style=”color: #008000;”>”بسم رب الشهداءوالصدیقین”</span></strong><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>تنها فرزند قربانعلی و بی‌بی‌‌خانم، سوم اردیبهشت هزاروسیصدوچهل‌‌ودو، در روستای زردوان (شهر دیباج) دامغان به دنیا آمد. مادرش نابینا بود. به پیشنهاد پدربزرگ نامش را <span style=”color: #ff0000;” data-mce-style=”color: #ff0000;”>علی‌اصغر</span> گذاشت. پدرش کارگر ذوب‌آهن بود.تا دوم راهنمایی را در زادگاهش خواند. به‌‌خاطر مشکلات اقتصادی درس را رها کرد.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”><img src=”data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7″ data-wp-more=”more” data-wp-more-text=”” class=”wp-more-tag mce-wp-more” alt=”” title=”بیشتر بخوانید…” data-mce-resize=”false” data-mce-placeholder=”1″ /></span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”> مدتی را به کشاورزی مشغول شد. ازدواج کرد و یک ماه بعد، به ایلام رفت تا خدمت سربازی‌اش را بگذراند. دخترش، حوا، در این ایام به دنیا آمد. بعد از سربازی تا سال شصت‌‌وسه در ذوب‌‌آهن کار کرد.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”> او که در کودکی با نان حلال و در دامن مادری روشن‌‌دل و ذاکر اهل‌‌بیت<sup>(ع)</sup> پرورش یافته بود، پس از آن دیگر نتوانست ماندن را تحمل کند.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>در دی‌‌ماه شصت‌‌وسه به‌‌عنوان نیروی بسیجی به جبهه رفت و هم‌‌زمان خداوند فرزند دومش محمد را به او عطا کرد. او برای بار دوم به جبهه اعزام شد.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”> در هفدهم خرداد سال هزاروسیصدوشصت‌‌وپنج، بعد از نه ماه و نیم حضور در جبهه، در خط پدافندی تپه رضاآباد مهران با برخورد ترکش به پهلو و سینه به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای شهر دیباج، محله زردوان به خاک سپردند.</span><span style=”color: #008000;” data-mce-style=”color: #008000;”><strong>”راهش جاوید باد”</strong></span>

ادامه مطلب
شهید محمدرضا شجاعیان 18 آگوست 14

شهید محمدرضا شجاعیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدرضا فرزند علی‌اصغر، در سیزدهم بهمن سال هزاروسیصدوچهل‌وشش در شهر دامغان دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد.

در زمان جنگ تحمیلی به‌‌عنوان سرباز وظیفه در جبهۀ مهران حضور یافت و در همان منطقه مفقودالجسد گردید. صورت نمادین مزارش در گلزار شهدای شهر دامغان قرار دارد. محمدرضا در یک خانواده زحمت‌کش پا به عرصۀ وجود گذاشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عبدالرضا شاهی 18 آگوست 14

شهید عبدالرضا شاهی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عبدالرضا (داوود) اولین فرزند حاج محمدحسن و مریم‌‌‌بیگم، اول بهمن هزاروسیصدوسی‌‌وهشت در تهران به دنیا آمد.پدرش پلیس شهربانی بود و به دلیل شغلی که داشت از تهران به سمنان و از سمنان به دامغان منتقل شد.عبدالرضا دوره ابتدایی و راهنمایی را در سمنان و دبیرستان را در دامغان گذراند. در درس و تحصیل دارای استعداد بالایی بود و معمولا از شاگردان ممتاز کلاس و مدرسه بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید تقی شاه مرتضی 18 آگوست 14

شهید سید تقی شاه مرتضی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سیدتقی در هجدهم فروردین سال هزاروسیصدوچهل‌‌وسه در خانواده آقا سیدمهدی در شهرستان دامغان متولد شد. پدر بزرگوار آقا سیدمهدی، سید صلواتی، عصاکش حاج ‌‌میرزاآقا ترابی از اساتید حوزه علمیه دامغان بود که کرامات زیادی از او نقل کرده‌‌اند.آقا میرزا می‌‌گفتند آن وقت‌‌ها سید صلواتی موقع اذان و نماز وارد حوزه  علمیه می‌‌شد و بلافاصله می‌‌گفت: «آقا درس دیگه بس است برویم نماز!»کسی هم جرأت نمی‌‌کرد به او چیزی بگوید و مخالفت کند. هر زمان هم که وارد مسجد می‌‌شد سه صلوات می‌‌فرستاد. بعد وارد مسجد می‌‌شد. در چنین خانواده‌‌ای سیدتقی چشم گشود و بزرگ شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب