جستجو در دایره المعارف شهدا
تولد های روز

نوشته هایی با برچسب جاده خندق

شهید محمدعلی ملکوتی 8 اکتبر 14

شهید محمدعلی ملکوتی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدعلی سال هزاروسیصدوچهل‌‌وهشت در دامغان متولد شد. تا اول دبیرستان را خواند و رفت پی ‌کار و شد کارگر کارگاه آلومینیوم‌‌سازی. خیلی زود در کارش استاد شد و مورد اعتماد صاحب‌‌کار. محمدعلی از کودکی همراه پدر به مسجد امام‌‌حسن(ع) می‌رفت و عاقبت مکبر آنجا شد.

عشق عجیبی به امام‌‌حسین(ع) داشت. شوق کربلا او را به جبهه کشاند. با اصرار زیاد از پدر رضایت‌نامه گرفت و راهی شد. اولین بار پانزده‌‌ساله بود که از طرف جهاد سازندگی به مریوان اعزام شد. شانزده‌‌ساله که شد به جبهه جنوب رفت؛ جزیره مجنون. این بار یک بسیجی امدادگر شد. ششم آبان شصت‌‌وچهار محمدعلی ملکوتی به ملکوت اعلی پرکشید.

پیکر این نوجوان شانزده‌‌ساله روز اربعین امام‌‌حسین(ع) تشییع و در فردوس رضای دامغان به خاک سپرده ‌‌شد.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید سید قربان مطهری منش 4 اکتبر 14

شهید سید قربان مطهری منش

<span style=”color: #008000;” data-mce-style=”color: #008000;”><strong>”بسم رب الشهداءوالصدیقین”</strong></span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>روستای مال‌‌‌خواست نه برق داشت نه آب لوله‌‌‌کشی؛ اما زنانش عاشقانه‌‌‌ها می‌‌‌سرودند و مردانش مشق غیرت می‌‌‌کردند.ششم مرداد هزاروسیصدوسی‌‌‌وپنج <span style=”color: #ff0000;” data-mce-style=”color: #ff0000;”>میرقربان</span> فرزند میرباقر به دنیا آمد. مادرش کبری‌‌‌خانم هرچه ایمان و عشق در وجودش بود به کامش ریخت و پدرش رازورمز مردی و مردانگی را به او آموخت. در خانواده‌‌‌ای پرجمعیت راستی و مهربانی را مکرر دید.</span><img src=”data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7″ data-wp-more=”more” data-wp-more-text=”” class=”wp-more-tag mce-wp-more” alt=”” title=”بیشتر بخوانید…” data-mce-resize=”false” data-mce-placeholder=”1″ /><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>میرقربان هنوز کودک بود که هی‌‌‌هی و هیهایش دل کوه و دشت را آرام می‌‌‌کرد و گوسفندان را هدایت. عاشق درس و آموختن بود؛ اما زندگی سخت روستایی را کجا مجالی برای طرح و خواسته است.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>میرقربان خودش تشنه بود. خودش تلاش کرد و خواندن و نوشتن را آموخت. باورت نمی‌‌‌شود اگر بگویم مونس لحظه‌‌‌های شبان جوان روستای مال‌‌‌خواست کتاب بود و کتاب؛ و گاهی نوار سخنرانی. سخنرانی امام خمینی<sup>(ره)</sup>، شهید بهشتی و … می‌‌‌خواند، می‌‌‌شنید و به دیگران انتقال می‌‌‌داد و تا می‌‌‌توانست عمل می‌‌‌کرد. این را من نمی‌‌‌گویم اهالی روستای مال‌‌‌خواست، دوستانش، خانواده‌‌‌اش، همه و همه نقل می‌کنند.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>جنگ تحمیلی که شروع شد فرزند رشید روستا غیرتش گل کرد و طاقت نیاورد و راهی شد. گفتند: «دینت را تکمیل کن!» برگشت ازدواج کرد؛ اما دوباره رفت. رفت و نودوهشت روز در جبهه‌‌‌های جنگ مردانه جنگید؛ بی‌‌‌آن‌‌‌که چشمان کوچک کبرایش را ببیند.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>سرانجام ظهر روز هفدهم مهرماه شصت‌‌‌وپنج در جاده خندق (جنوب جزیره مجنون) به علت اصابت ترکش خمپاره از آبی آب‌‌‌ها به آبی بی‌‌‌کران آسمان‌‌‌ها پرواز کرد.</span><span style=”color: #000000;” data-mce-style=”color: #000000;”>مزار سید بزرگ میرقربان مطهری‌‌‌منش در کنار برادر شهیدش رمضان مطهری‌‌‌منش در روستای مال‌‌‌خواست چهاردانگه ساری، چشمۀ جوشان فضل است و چراغ تابان همیشه. حالا گیرم روستا نه برقی داشته باشد نه آب لوله‌‌‌کشی.</span><span style=”color: #008000;” data-mce-style=”color: #008000;”> <span style=”color: #008000;” data-mce-style=”color: #008000;”><strong>”راهش جاوید باد”</strong></span></span>

ادامه مطلب
شهید عبدالرضا مرامی 30 سپتامبر 14

شهید عبدالرضا مرامی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عبدالرضا مرامی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وشش، در کردکوی استان گلستان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دوم راهنمایی ادامه داد.

سرباز سپاه شد. اولین بار در سال هزاروسیصدوشصت‌‌وچهار به جبهه اعزام شد. توجه بسیاری به جبهه‌‌ وجنگ داشت. تمام اخبار و اطلاعات جدید جبهه‌ها را دنبال می‌کرد. سایر افراد و نزدیکان خود را هم به این امور توصیه می‌کرد.

چهار ماه در جبهه فعالیت داشت. سرانجام در بیست‌‌وششم خرداد هزاروسیصدوشصت‌‌و‌‌پنج، در خط پدافندی جادۀ خندق، به شهادت رسید. جنازه‌اش پس از تشییع در گلزار شهدای زردوان دیباج دامغان به خاک سپرده شد.

  “راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید علی اکبر ربیع زاده 26 سپتامبر 14

شهید علی اکبر ربیع زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌‌اکبر در سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌ونه در روستای طاق، از توابع دامغان، به دنیا آمد. پدرش اسدالله ربیع‌‌‌زاده کارگر ساده و زحمت‌کش معدن زغال‌‌‌سنگ بود که با دستان سیاهش درس روشنی و پاکی را به فرزندانش می‌آموخت و مادرش کوکب‌‌‌خانم، زنی نجیب و باصفا که تمام هم و غمش تربیت سه پسر و دو دخترش بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن خرمی 30 آگوست 14

شهید حسن خرمی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اواسط پاییز سال هزاروسیصدوپنجاه بود که خدا گل وجود حسن را شکوفا کرد. وقتی به دنیا آمد به‌‌قدری لطیف و معصوم بود که چون شاپرکی      در فضای دل‌‌نشین خانۀ آقا محمد نشست.متولد تهران بود و از کودکی در سایۀ سبز پدر و مادر درس انسانیت، غیرت و مسلمانی آموخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی نقی صرفی 29 آگوست 14

شهید علی نقی صرفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌نقی فرزند محمد در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وشش در روستای مِیل‌آباد دامغان به دنیا آمد. سپس به روستای صالح‌آبادو نقل‌مکان کردند. دورة ابتدایی تحصیل را در همین روستا سپری کرد.

پس از آن با کوچ‌‌کردن خانواده از روستا به شهر دامغان علی‌‌نقی ضمن ادامة تحصیل، برای کمک به اقتصاد خانواده با علاقه و جدیت مشغول به کار شد. علاقۀ او به تحصیل علم و تأمین معاش زبان‌‌زد بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدمهدی خادمیان وامرزانی 27 آگوست 14

شهید محمدمهدی خادمیان وامرزانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وهفت در روستای وامرزان دامغان، در خانواده علی‌اکبر خادمیان نوزادی متولد گشت. به میمنت تقارن این تولد با میلاد امام عصر(عج) نامش را محمدمهدی گذاشتند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمود بانی 11 آگوست 14

شهید محمود بانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمود فرزند محمد، دهم فروردین‌‌ماه هزاروسیصدوچهل‌وشش در دامغان در یک خانواده متدین و مذهبی متولد شد. او فرزند اول خانواده بود.

تحصیلات ابتدایی را در دبستان منوچهری به پایان رساند و اول راهنمایی را هم در مدرسه شهید اختری گذراند. بعد از آن ترک تحصیل کرد و به کار جوش‌کاری و ساختمان‌سازی روی ‌آورد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد اردکانی زاده 5 آگوست 14

شهید محمد اردکانی زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمد پسر مشهدی ‌عباس و عذرا در سال سی‌وهشت در روستای زرگرآباد دامغان چشم به جهان گشود. به ‌علت مشکلات و فقر مالی خانواده موفق به ادامه تحصیل نشد و با خواندن پنج کلاس ترک تحصیل کرد. یکی دیگر از علل ترک تحصیل عدم حضور پدر به‌عنوان سرپرست بود. چون در سن هفت‌سالگی سایه پدر را از دست داده‌ بود و بار هزینه‌های زندگی به‌‌ دوش مادر افتاده‌ بود. می‌خواست بخشی از این‌‌ بار را خودش به دوش بکشد؛ بنابراین به کار آزاد مشغول شد. مادرش بعد از فوت پدر در اداره بهزیستی مشغول به کار شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب