نوشته هایی با برچسب ارتش
20 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خیابان مشهد، یکی از خیابانهای اصلی شهر دامغان است. در میان بعضی از خانههای این خیابان، قابهای کوچک چوبی همیشه سبب دلخوشی و خاطرات خوب و غرورآفرین برای اهالی هر خانه است.آقارمضان در این خیابان صاحب مغازه میوهفروشی بود با سه فرزند و عیالش روزگار میگذراند. اما در شانزدهم دیماه سال چهلوشش قرار بود چراغ خانه آقارمضان بازهم پر نورتر شود و فرزند چهارم به جمع گرم و صمیمیشان اضافه شود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خانواده و خانۀ آقا رضا و شمسیخانم، این زوج صمیمی و گرم، در هشتمین روز آبانماه سال سیونه، ستارهباران شد. شهاب اولین پسر خانواده بود.
آقای شهابی خود چراغ هدایتی بود برای بچههای شهر؛ چه روزها در پشت نیمکتهای کلاس و درس و چه در زمانهای دیگر، در میان مردم شهر. شهاب دوران خردسالیاش را زیر چتر هدایتگری پدری فرهیخته و مادری بردبار و صبور گذراند. به دلیل هوش سرشارش مورد توجه همه دوستان و آشنایان بود.
ظش ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سیدرضا فرزند سیداسماعیل، در تاریخ یکم فروردینماه سال هزاروسیصدوبیستونه در روستای مجیدآباد دامغان چشم به جهان گشود.خانوادهاش وی را رضا نامیدند. مادر بزرگوار و مؤمنش او را در حالی بزرگ کرد که برای چندین سال از نعمت نور چشم محروم شده بود ولی در اثر معجزهای بیناییاش را دوباره به دست آورد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
همراه با آمدن سال جدید او هم آمد. یکم فروردینماه سال هزاروسیصدوچهلودو، خانهای در روستای صیدآباد، از توابع شهرستان دامغان شاهد میلادش بود. پدرش، محمدکاظم، او را حسین نامید.حسین ایام کودکی را در دامان بانو، خاتون نصرینی، مادر متدینش پرورش یافت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ده تیر سال هزاروسیصدوسیونه در محله تکیه شترخان سمنان به دنیا آمد. کبری و غلامحسین فرزند اولشان را در آغوش گرفتند و نامش را حسین گذاشتند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ششم تیرماه سیوهشت رویدادی دیگر رقم خورد و دلاوری پای بر زمین نهاد. خداوند روح خود را در جسم نحیف و خاکیاش دمید تا عاشق شود.سیدمهدی فرزند سیدعلیاکبر در کنار پدر و در سایهسار مهربانیهای مادرش کودکی را گذراند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در سال هزاروسیصدوسیونه، خداوند به حسن آبیار از اهالی روستای مایان دامغان فرزند پسری عنایت کرد که نامش را داوود گذاشتند. او تا کلاس اول راهنمایی درس خواند.
به کارهای بنایی و نقاشی ساختمان مشغول شد تا بتواند هم خود را اداره کند و هم به خانواده پرعائله پدر کمک نماید. با اوجگیری انقلاب اسلامی با گوشکردن به صحبتهای امام خمینی(ره) و علمای دین به ارتقای معنوی خود پرداخت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب