شهادت، دریچه آزادی من از دنیا. شهادت، حرکت یک مسلمان. شهادت، آرزوی قلوب آرمان. شهادت، نهایت آرزوی مشتاقان عاشقان.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :علیرضا اکبرزاده
نام پدر :غلامرضا
تاریخ تولد :۱۳۴۱/۰۹/۲۷
محل تولد :روستای مومن آباد دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :مسئول توپ 106
سن :۲۳ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۰۴/۱۰
محل شهادت :مهران
نام عملیات :کربلای ۱
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله دوشکا
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :مومن آباد
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای روستای مومن آباد
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
بسم رب الشهداءوالصدیقین
به گواهی شناسنامه، علیرضا از اهالی تهران است اما به راستی او متولد مهران بود. جایی که آسمانی شد و نقطه پرواز او بود. علیرضا متولد بیستوهفتم آذرماه سال چهلویک در خانوادهای که سهم مهربانی پدر و مادر باید بین چهار برادر و پنج خواهر قسمت میشد، به دنیا آمد.
پدرش پیمانکار آزاد شرکت نفت و راننده کامیون بود و تمام جادههای زندگی را با چرخهای همت و تلاش در کسب روزی حلال طی میکرد.
از سالهای تحصیل در مقطع متوسطهاش خیلی نگذشته بود که آن مرد الهی، روح خدا، در بهمن بهارآیین آمد و درهای باغ معنا را به روی مشتاقان گشود. او در صف جوانانی قرار گرفت که دلش برای خاک وطن میتپید و بدین ترتیب جان علیرضا هم در بهار انقلاب شکوفا شد.
رشد و تربیت در خانوادهای متدین و مذهبی زلف آرزوهای او را با شهادت گره زد. در کنار پدر مشق زندگی میکرد. هم کار میکرد و هم در کمیتههای مردمی برای خدمترسانی به مردم شرکت فعال داشت.
علیرضا در کارهای فنی مثل تعمیرات رادیو و تلویزیون مهارت خاصی داشت. وسایل همسایگان و اهالی محل را به صورت رایگان درست میکرد.
از ابتدای جنگ تحمیلی تا تیرماه شصتوپنج بارها به جبهه جنگ رفت. در سپاه گیلانغرب بیش از پنج سال حضور فعال داشت و به عضویت سپاه درآمد. علیرضا آرامش را در کنار دوستان و در نوازش گلوله و خمپاره و ترکش، بارها و بارها تجربه کرده بود و زخمهای بسیار نشان افتخار او شد تا در پیشگاه خداوند تهیدست نباشد.
هر چند موج انفجار منطقه نفت شهر تمام توان و حس پای راستش را گرفت و یک ماهی را در بیمارستان تهران مهمانش کرد اما میدان مبارزه تنها میعادگاه او بود و دوستان مبارزش.
جنبوجوش زیاد سبب شد تا بین دوستان معروف شود به علی چرچیل.
دیماه شصتودو ازدواج کرد. حالا زمزمههای عاشقانهاش را در کنار همراهی مهربان در گوش زمین و آسمان میخواند.
علیرضا پدری مهربان بود و مسافری بیقرار. همسر و فرزند و جسم زخمی و ناتوان، گواه تمام بیقراریهایش بودند.
سال شصتوچهار عضو پلیس قضایی شد اما همچنان مسافری با کولهای از جنس شهادت. کربلای۱ و خاک مهران میعادگاهش.
دهم تیرماه سال شصتوپنج پایان شش سال تلاش و انتظارش بود. مسافر هیچ ردی از خود بر جای نگذاشت. تنها رد زمینیاش سنگ مزاریست که در روستای مؤمنآباد دامغان او را از اهالی بهشت معرفی میکند.
راهش جاوید باد
وصیت نامه شهید
«و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا ء عند ربهم یرزقون»
آنها که در راه خدا کشته شدهاند مپندارید که مردهاند بلکه زندهاند و نزد خدایشان روزی میخورند.شهادت، شهادت دریچه آزادی من از دنیاشهادت حرکت یک مسلمانشهادت آرزوی قلوب آرمانشهادت نهایت آرزوی مشتاقان عاشقان
ای ملت آزاده من چه میتوانم برای شما بنویسم و چه سفارشی میتوانم بکنم این شما بودید که ما را پرورش دادید و این شما بودید که ما را مشوق و راهنما بودید این شما بودید که ما را در ادامه راه امید دادید و اکنون این خونها چه ارزشی دارد که در راه خدا و انبیا که راه هستی مطلق است ریخته شود.
ای انقلاب عزیز ما سیراب شو از خون ما و به ایستادگیت ادامه بده.ای بازوان انقلاب عزیز بجوشید از خون ما و به تداوم انقلاب ادامه دهید.ای ملت، مسلمانان در نمازهایتان همیشه امامخمینی (ره) این پیر جماران و یاران او و رزمندگان جبهههای حق غلیه باطل را دعا کنید و همیشه امام را یاری نمایید که حق است.و همیشه جبههها را پر کنید و به جنگ صدامیان بروید زیرا که باطل هستند.
ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان نکند که در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حالت بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر در راه حسین و با هدف شهید شد.
ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگیری نمایید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود و همه مثل خاندان وهب باشید و جوانانتان را به جبههها بفرستید و حتی جسد آنها را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم.
ای مادر مهربانم قامتت را بلند گیرو ندای «الله اکبر، خمینی رهبر» سر ده و سخن شهیدان در راه خدا را به مردم برسان که همانا ای برادرانم هوشیار باشید و چیزی غیر از اسلام و قرآن فکر نکنید هر چه خیر و صلاح انسان باشد در این کتاب نهفته است.
مادرم کوشا باشی و چون کوه استقامت کن لحظه ای از یاد خدا غافل مباش و در راه دین بکوش که هرچه بکوشی کم است.خوهرانم زینبوار با ناملایمات زندگی دستوپنجه نرم کنید و همچون زینب بردبار باشید.