نوشته هایی با برچسب لشگر 81 زرهی
30 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدرضا فرزند مختار، سال هزاروسیصدوچهلوچهار در تهران دیده به جهان گشود. او فرزند پنجم خانواده بود. در دوران کودکی شرکت در نماز جماعت و مراسم مذهبی، شخصیتش را بارور ساخت. در همان دوران پدر به او و بقیه فرزندان، رساله احکام را آموزش میداد. سال اول دبیرستان بود که از تهران به دامغان نقل مکان کردند. او در مغازۀ پدر فعالیت میکرد و به نوعی کمکدست او بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
آقاصفر کارگری ساده و باصفا در کنار همسرش حوا در روستای عبدیا در حوالی کویر دامغان، روزگار میگذراندند.
تابستان سال چهلوچهار از راه میرسید و خردادماه گرم و پرثمر عبدیا پیامآور آن. پنجم خردادماه که شد، حواخانم پسری زیبا و دوستداشتنی را در آغوش گرمش جای داد. آقاصفر، با دستان مهربان ولی پینهبسته فرزندش را در آغوش گرفت و هزار آیه شکر بر لبانش جاری شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب