در آن هوای سرد زمستان، آقاباقر هر روز منتظر بود که خدیجهخانم خبر خوشی را به او بدهد. همۀ اعضای خانواده منتظر تولد عضو جدید خانواده بودند. دو روز از اولین ماه زمستان سال سیونه میگذشت که این انتظار به پایان رسید. علی عضو جدید و چهارمین فرزند آقا باقر شد. کسی که قرار است تنها بیستودو سال در عالم خاک باشد و سپس راهی افلاک.
ماشاءالله فرزند رحمتالله، یکم مهر سال هزاروسیصدوچهلوپنج در شهر دامغان به دنیا آمد. در خانوادهای متدین و مذهبی پرورش یافت. روزها درس میخواند و شبها تا دیروقت کار میکرد تا موفق به اخذ دیپلم شد.
پانزدهم دیماه سال هزاروسیصدوچهلوهفت در یک خانوادۀ متدین و مذهبی و زحمتکش در روستای مجیدآباد دامغان چشم به جهان گشود. دوران کودکی شهید برای چند سالی در روستاهای خورزان، عبداللهآباد و امروان سپری شد.
علیاصغر، پدر بزرگوار و شریف محمدمهدی در آغاز زندگی به شغل کارگری روی آورد و سپس به امور زراعت و کشاورزی پرداخت. خانوادۀ محمدمهدی به خاطر جاریشدن سیل و خسارتهای ناشی از آن، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از منطقه خورزان نقلمکان کردند و برای امرارمعاش به روستای عبداللهآباد رفتند. پدر خانواده برای مدت زمانی کوتاه در روستای امروان به خاطر اشتغال سکونت اختیار کرد.