نوشته هایی با برچسب خرمشهر
24 اکتبر 20
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
قدمهای از نیمه گذشتۀ شهریورماه، نوید قدمهای تازۀ تو را میداد. تو آمدی؛ درست در نوزدهمین روزش در سال چهلودو.
لحظۀ تولد تو، شروع پرواز است برای پرستوها و خاطرهای ماندنیست برای تمام آسمانها. تهران، نقطۀ آغاز تو بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
22 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
بیستمین روز مردادماه سال هزاروسیصدوسیوشش بود که صدای دومین پسر محمد ناهیدی در خانه پیچید. اسمش را علیاصغر نهادند. او در روستای ورزن چهارده (دیباج) دامغان به دنیا آمد.علیاصغر تحصیلاتش را تا چهارم ابتدایی ادامه داد.
سپس در کنار پدر به کار چوپانی پرداخت. وقتهای بیکاریاش را با ورزش فوتبال پر میکرد. مدتی هم کارگر شرکت حفاری بود.سال پنجاهوپنج تا پنجاهوهفت در شهر تبریز خدمت سربازیاش را سپری کرد.
مدت بیستویک روز در جبهه خدمت کرد. یک بار از ناحیه پا مجروح شد. دومین روز خردادماه سال هزاروسیصدوشصتویک در عملیات الیبیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) با برخورد ترکش به سینه و پاهایش به شهادت رسید.
پیکر پاکش پس از تشییع در روستای ورزن چهارده به خاک سپرده شد.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
20 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
پرشور بود و پرتلاش. نظم و انضباطش زبانزد بود و اخلاقش عالی. در آذرماه هزاروسیصدوپانزده در شهر دامغان به دنیا آمد.عاشق کشتی بود. هر وقت بستگان در منزلش جمع میشدند بساط کشتی را پهن میکرد. یا اگر بچههای دامغان برای مسابقات به مشهد میرفتند او نیز آنها را همراهی میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
غلامحسن فرزند اسماعیل، دوم فروردین هزاروسیصدوچهلودو در خانوادهای متدین در روستای مؤمنآباد دامغان به دنیا آمد. دوران کودکی را در دامن پرمهر و محبت مادر و پدر گذراند. پدر با کشاورزی و دامداری امرار معاش میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ششم تیرماه سیوهشت رویدادی دیگر رقم خورد و دلاوری پای بر زمین نهاد. خداوند روح خود را در جسم نحیف و خاکیاش دمید تا عاشق شود.سیدمهدی فرزند سیدعلیاکبر در کنار پدر و در سایهسار مهربانیهای مادرش کودکی را گذراند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب