نوشته هایی با برچسب جام شیرین
1 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در سحرگاه بیستم فروردین سال پنجاه رویشی مکرر در خانۀ آقا سیدرضا رخ میداد. دو مولود پسر در ثانیههای ناب صبح ورود نمودند، سیدمحمد و سیداحمد.
اهل خانه با روشنایی زمین چشمانشان از دیدن این دو نوزاد پسر روشنتر از خورشید صبحگاهی شده بود. همنفسی با منارۀ مسجد ولیعصر، مسجد محلۀ قدیمیشان بالامحله و همسایگیشان با مدرسۀ علمیۀ موسویه سبب شد تا سیدمحمد از ثانیههای ورود، بیتاب «حی علیالصلاه» رازناک پدر شود و نسیم خنک ایمان مؤذن و دم گرم و مؤمنانۀ مادر و زمزمههای عارفانۀ پدر چه محالهای زیبایی برای سیدمحمد آفریدند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
آقاصفر کارگری ساده و باصفا در کنار همسرش حوا در روستای عبدیا در حوالی کویر دامغان، روزگار میگذراندند.
تابستان سال چهلوچهار از راه میرسید و خردادماه گرم و پرثمر عبدیا پیامآور آن. پنجم خردادماه که شد، حواخانم پسری زیبا و دوستداشتنی را در آغوش گرمش جای داد. آقاصفر، با دستان مهربان ولی پینهبسته فرزندش را در آغوش گرفت و هزار آیه شکر بر لبانش جاری شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
31 جولای 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
فریبرز فرزند نصرتالله چهاردهم آبانماه هزاروسیصدوچهلوهفت در شهر دامغان دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در مدرسه شریفی راهآهن و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری دامغان به پایان رسانید. تحصیلات این شهید تا سال دوم نظری ادامه داشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب