محمدعلی سال هزاروسیصدوچهلوهشت در دامغان متولد شد. تا اول دبیرستان را خواند و رفت پی کار و شد کارگر کارگاه آلومینیومسازی. خیلی زود در کارش استاد شد و مورد اعتماد صاحبکار. محمدعلی از کودکی همراه پدر به مسجد امامحسن(ع) میرفت و عاقبت مکبر آنجا شد.
عشق عجیبی به امامحسین(ع) داشت. شوق کربلا او را به جبهه کشاند. با اصرار زیاد از پدر رضایتنامه گرفت و راهی شد. اولین بار پانزدهساله بود که از طرف جهاد سازندگی به مریوان اعزام شد. شانزدهساله که شد به جبهه جنوب رفت؛ جزیره مجنون. این بار یک بسیجی امدادگر شد. ششم آبان شصتوچهار محمدعلی ملکوتی به ملکوت اعلی پرکشید.
پیکر این نوجوان شانزدهساله روز اربعین امامحسین(ع) تشییع و در فردوس رضای دامغان به خاک سپرده شد.
اگرچه هوا سرد بود و برف شدیدی میبارید، زندگی گرم حبیبالله کفتری و معصومه خانم با تولد کودکی گرمتر شده بود. محمدعلی در هجدهم بهمن سال چهلوشش به دنیا آمد. پدرش اهل کار و زحمت بود و مادرش دلسوز و مؤمن.محمدعلی زیباترین صفات انسانی را از مادر و پدر آموخت و در جمع گرم خانواده بالید و بزرگ شد.
رجبعلی فرزند نصرتالله سال هزاروسیصدوچهلودو در روستای ورزن چهارده (شهردیباج) دامغان، در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمد. با شروع مدرسه، همانند دیگر دوستان همسنوسالش وارد کلاس و درس شد. مقطع ابتدایی را در مدرسه دیانت و راهنمایی را در مدرسه امیرکبیر دیباج گذراند. تا دوم راهنمایی درسش را ادامه داد.
علیرضا در سال هزاروسیصدوچهلوچهار در بالامحلة دامغان به دنیا آمد. پدرش کارگر ساده بود و مادرش خانهدار. آن موقعها پدر علیرضا سخت کار میکرد تا چرخ زندگی ششنفرهاش را بچرخاند. از همان دوران کودکی، علیرضا با بقیه فرق میکرد. بهقدری به مادرش محبت میکرد که حدواندازه نداشت.