نوشته هایی با برچسب روستای عبدیا
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رحمتالله سال هزاروسیصدوچهلویک در روستای عبدیا یکی از توابع شهرستان دامغان شاهد تولد نوزادش بود. نامش را محمدحسین گذاشت. وی تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی گذراند و بهعنوان شیشهبر مشغول به کار شد. از همان کودکی تا سن هجدهسالگی بیماری پوستی داشت و چندین بار به مشهد رفت تا خوب شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
14 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خورشید روشن مردادماه وسط آسمان گرم و داغ، تابان بود که خداوند گل وجود فرزندی دیگر را به دامن پاک فاطمهخانم بخشید.
عباسآقا فرزندش را عبدالله نام نهاد و در گوش جانش بندگی و مردانگی را زمزمه کرد. عبدالله مثل همۀ اعضای خانوادهاش ساده و صبور و مهربان بار آمد. تا سال سوم دبیرستان درس خواند و سپس درس را رها کرد. در مسجد روستای فیضآباد گرگان قبل از پیروزی انقلاب، پایگاهی برای روشنگری و مبارزه ایجاد کرد و بعد از انقلاب، سال پنجاهوهفت به عضویت سپاه چالوس درآمد و برای دفاع از کیان و میهن خویش سینه سپر کرد.
در همین حین به فکر تشکیل خانواده افتاد. با دخترعمویش، خانم زهرا هراتی ازدواج کرد.
در جبهه مردانه جنگید و سرانجام در زمستان سرد سال شصتودو، روز بیستوهفتم اسفندماه در جزیره مجنون دیدار دولت دوست را با جان معامله کرد. از عبدالله هراتی بعد از پانزده سال بیخبری و بیاثری چند تکه استخوان و یک پلاک روی چشم دوستان و خانواده تا فردوس رضای دامغان تشییع شد.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب