جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب شهدای دامغان

شهید فریبرز ابوحمزه 31 جولای 14

شهید فریبرز ابوحمزه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

فریبرز فرزند نصرت‌الله چهاردهم آبان‌ماه هزاروسیصدوچهل‌وهفت در شهر دامغان دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در مدرسه شریفی راه‌آهن و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری دامغان به پایان رسانید. تحصیلات این شهید تا سال دوم نظری ادامه داشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید ابوالفضل ابراهیمیان 31 جولای 14

شهید ابوالفضل ابراهیمیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سال‌‌‌ هزاروسیصدوچهل‌‌‌ودو هجری شمسی در شهرستان دامغان به دنیا آمد. در خانواده‌‌‌‌‌‌‌ای مذهبی و دوست‌‌‌دار اهل‌بیت عصمت و طهارت.

علاقه زیادی به روحانیت داشت و چون برادرش از روحانیون بود، فرهنگ روحانیت در خانوادۀ ایشان رواج داشت. از کودکی و نوجوانی با مسائل دینی آشنا شد و اهمیت زیادی برای انجام واجبات و ترک محرمات قائل بود. علاقه زیادی به امام‌‌ خمینی(ره) داشت و می‌گفت: «خدا امام‌‌‌(ره) را حفظ کند که اسلام را زنده کرد.»

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مهدی ابراهیمی ورکیانی 31 جولای 14

شهید مهدی ابراهیمی ورکیانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

فرزند پنجم مریم و محمدحسین سال هزاروسیصدوچهل‌ودو در روستای ورکیان شهر دامغان به دنیا آمد. سه خواهر و سه برادر دارد.

 پدرش کشاورز بود. با برادرش به دامغان رفت. خانه‌ای اجاره کرد و در مدرسه راهنمایی مشغول به تحصیل شد. دیپلم تجربی گرفت. در تمام این دوران شاگرد ممتاز بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغر ابراهیمی ورکیانی 30 جولای 14

شهید علی اصغر ابراهیمی ورکیانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌اصغر فرزند ابوالفضل ابراهیمی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وسه در محله‌‌امام شهرستان دامغان متولد شد. درس‌‌خواندن را دوست داشت. در تابستان‌ها و ایام تعطیل هفته بنایی می‌کرد. پس از این‌‌که دیپلمش را گرفت، در تربیت معلم قبول شد که به خاطر اهمیت حضور در جبهه انصراف داد. 

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید غلامرضا ابراهیم طوسی 30 جولای 14

شهید غلامرضا ابراهیم طوسی

“بسم رب الشهداء و الصدیقین”

آخرین فرزند علی‌اصغر و فاطمه، در روستای غنی‌آباد دامغان در سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌ونه به دنیا آمد.

 چهار خواهر و دو برادر دارد. ابتدایی را در روستای زادگاهش خواند. برای دوره راهنمایی به دامغان رفت. روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند. مدت‌‌‌ها در یک تولیدی لباس کار کرد و پس از چندی درس را رها کرد. در روستا در کنار پدر به کشاورزی مشغول شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب