جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید ابوالفضل مهرابی

فرازی از وصیت نامه:
شهید ابوالفضل مهرابی

 شما را دعوت به صبر می‌کنم. شما را به یاد صحرای کربلا می‌اندازم و خود شما می‌دانید که به زینب(س) چه گذشت. ما هم باید تابع آن شیرزن باشیم. تا زمانی که مسلمانیم و تابع حسین(ع) می‌باشیم، باید این‌طور باشد.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :ابوالفضل مهرابی
نام پدر :رمضان
تاریخ تولد :۱۳۴۱/۰۱/۰۳
محل تولد :روستای محمد آباد دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :فرمانده گردان پیاده
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :دو شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۱۲/۱۶
محل شهادت :جزیره مجنون
نام عملیات :خیبر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :محمد آباد
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای محمد آباد

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سوم فروردین‌‌ماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌ویک هجری شمسی در جوار آستان مبارک امام‌‌زاده‌‌جعفر(ع) محمدآباد دامغان، در خانواده‌ای متدین و زحمت‌‌کش پا به دنیا گذاشت. نان حلالی که مشهدی رمضان از راه چاه‌‌کنی بر سر سفره می‌‌گذاشت، قابل فیض شد تا در نهایت دو دسته گل از گل‌‌های بهشتی را تقدیم حضرت دوست کند.چهره جذاب و دوست‌‌داشتنی داشت.

 در سن چهارسالگی وضو می‌‌گرفت و برای نماز به مسجد می‌‌رفت. اجتماعی بود. علاقه زیادی به درس و مطالعه داشت. از همان خردسالی کتاب برمی‌‌داشت و با زبان شیرین کودکانه‌‌اش آن را  می‌‌خواند.

دوران کودکی ابوالفضل با آزمون‌‌های دشواری به پایان رسید. از سال هزاروسیصدوچهل‌‌وچهار به علت وجود نظام ارباب- رعیتی و مشکلات فراوان اقتصادی به‌ناچار به کلاته محمدیه در چند کیلومتری محمدآباد کوچ کردند.

دوران تحصیلات ابتدایی را در روستای محمدآباد طی کرد. سپس دوران راهنمایی را در مدرسه اروندرود (شهید امینیان) با موفقیت گذراند. فاصله ده‌‌کیلومتری روستا تا شهر را با دوچرخه رفت‌‌وآمد می‌کرد. تحصیلات دبیرستان او با حضورش همراه مردم در تظاهرات مصادف شد. مهرابی یکی از عناصر مهم در پخش اعلامیه‌‌ها بود. همه مردم را تشویق می‌‌کرد تا حضور گرمی در تظاهرات داشته‌‌ باشند. برای شرکت مردم روستا در تظاهرات وسیله نقلیه آماده می‌‌کرد. اهل نماز جمعه و جماعت بود.

بعدها تفسیر المیزان و رساله عملیه را زیاد مطالعه می‌‌کرد. به انجام واجبات مقید بود و در انجام مستحبات تلاش می‌‌کرد و سعی بر ترک مکروهات داشت.

شعار نمی‌‌داد بلکه اهل عمل بود. مهربان و صمیمی؛ همه از همنشینی با او لذت می‌‌بردند. به ورزش علاقه‌مند بود؛ اما فوتبال را بیشتر دوست داشت. در سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌وهفت در رشته تحصیلی گروه خدمات اداری و بازرگانی ثبت‌‌نام کرد.

در کنار تحصیل کار نیز می‌کرد و یاور پدر بود. وی با علاقه فراوانی درسش را دنبال کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در گروه مبارزه با مواد مخدر تلاش کرد. یکی از اعضای فعال در شناسایی چهره زشت منافقان بود و مدتی دلاورمردانه در کردستان جنگید. دیپلم گرفت اما دانشگاه جبهه را بر دانشگاه‌های دیگر ترجیح داد تا با نشان شهادت دانش‌آموخته شد!

می‌گفت: «باید گوش به فرمان امام باشیم. ولایت، حجت خدا بر زمین است.» در عملیات محرم، فتح‌المبین، والفجر مقدماتی و پاک‌‌سازی جاده بانه- سردشت و عملیات خیبر و… شرکت داشت.

سرانجام این فرمانده دلاور گردان پیاده، سبک‌‌بال و بی‌‌تعلق به خاک دامن‌‌گیر، شانزدهم اسفندماه سال شصت‌‌ودو در جزیره مجنون عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از انتقال به شهر دامغان و تشییع بر امواج دست‌‌های عاشق و اراتمندانش، در زادگاهش روستای محمدآباد سر بر خاک بندگی نهاد و آرمید.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

قال رسول‌الله(ص): «مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ»

تلخى دنيا باعث شيرينى آخرت، و شيرينى دنيا باعث تلخى آخرت است.

 ان‌‌شاءالله گرفتاری‌‌های دنیوی که می‌کشید ذخیرة آخرت شما باشد. مرا عفو کنید که نتوانستم وظیفة خود را نسبت به شما خوب انجام دهم. می‌دانید که بنده گرفتار مسایل جبهه و جنگ شده‌ام. امیدوارم که در آخرت دست شما را بگیرم.

شما را دعوت به صبر می‌کنم. شما را به یاد صحرای کربلا می‌اندازم و خود شما می‌دانید که به زینب(س) چه گذشت. ما هم باید تابع آن شیرزن باشیم. تا زمانی که مسلمانیم و تابع حسین(ع) می‌باشیم، باید این‌طور باشد. در مراسم من گریه نکنید. اگر خواستید گریه کنید در خانه باشد. مثل حضرت زهرا(س)  که در خانه گریه می‌کرد و به خویشاوندان هم بگویید که در میان مردم حق گریه‌‌کردن را ندارید.

در پایان از شما می‌خواهم که مرا عفو کنید. خصوصاً پدر و مادرم مرا ببخشید که در حق شما خیلی ظلم کرده‌ام. امیدوارم مرا عفو کنید.

گاه گاهی رو به گورستان دمی خامش نشین

آن سخن گویان خامش را ببین

 

وصیت نامه

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.