بسم الله الرحمن الرحيم
«و يستبشرون بالذين لم يلحقو بهم من خلقهم الا خوف عليهم و لا هم یحزنون »
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
شهيدان بشارت و مژده دهند به مؤمناني كه هنوز به آنها نپيوستهاند و بعداً در پي آنها براي آخرت خواهند شتافت كه از مردن هيچ و از فوت متاع دنيا هيچ غم مخورند.
به نام الله پاسدار خدمت خون شهيدان با سلام بر منجي عالم بشريت مهدي موعود(عج) را نائب بر حقش امام خميني و با سلام و درود به روان پاك شهداي راه خدا و با سلام به معلولين و مجروحين و اسراي اسلام و جنگ اينجانب احمد مطهرينژاد فرزند محمد متولد 1347 شماره شناسنامه 308 دامغان وصيت خود را آغاز ميكنم.
با سلام و درود بيكران به پدر و مادر عزيزم اميدوارم كه مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد و خدا را شكر كنيد كه خداوند كريم و رحيم شما را قبول كرد مادر عزيز همچون زينب صابر باش و همچون كوه پا برجا.
ناراحت مباش از اينكه من رفتم هزاران هزار مادر ديگر فرزندانشان رفتند و همچون كوه در برابر مشكلات مقاومت كردند.
پدر عزيز تو هم مرا ببخش كه تو را در طي زندگانيم رنجاندم انشاءالله مرا حلال ميكنيد.
پيام من به تو برادر و خواهرم اين است كه سنگر مدرسه را خالي نگذاريد و همچون رزمندگان كه سنگر را خالي نميگذارند و ميجنگند شما هم مقاومت كنيد و به كوري چشم دشمنان امام و اسلام.
پدرجان اگر شهادت را كه آرزوي ديرينۀ این حقیر است خداوند انشاءالله نصيبم كرد هيچ ناراحت نباشيد به هرچه خواستي گريه كني به حسين گريه كن. از سخنان امام رضا عليه السلام است.
اين احساس را در خودم ميبينم كه تازه دارم متولد ميشوم و زندگي جاويدان خود را آغاز ميكنم شهادت انسان را به درجۀ ملكوتي میرساند گلوي خشك مرا هيچ آبي سيراب نميكند جز شهادت.
خداوندا معبودا به اين بندۀ حقير و گناهكارت ذليل و معصيتكارت سعادت و لياقت ديدار عطا نمودي و شهادت را روزيش فرمودی.
معشوقا بينهايت تو را شكر گويم از اينكه مرا به ديدار ياران بردي و مرا در آن دنيا با شهيدان ديگر همنشين ساختي. دلم ميخواهد كه با رگبار گلوله سرخ صداميان سوراخ سوراخ شوم تا در آن دنيا با نيزههاي سرخ جهنميان سوراخ سوراخ نشوم. از خدا ميخواهم كه شمع باشم و نمونهاي از مبارزه و كلمه حق در مقابل ظلم و باطل باشم.
در آخر پيام من به شما امت خوب الله اين است مسلمان و غيور تا لحظهاي كه آخرين نفسهايتان را ميكشيد و تا آن قطرۀ خوني كه در رگهايتان جريان دارد از اسلام و امام و روحانيون دفاع كنيد كه تنها راه نجات مستضعفين ادامۀ راه امام كه همان خط اصيل اسلام است ميباشد.
پدر جان وصيت به تو دارم از هنگام تشييع جنازهام دستهايم را از تابوت بيرون بياوريد تا مردم بدانند من با دست خالي از دنيا ميروم در هنگام تشييع جنازهام چشمانم را باز بگذاريد تا مردم بدانند كه من با چشم باز اين راه را انتخاب كردهام وصيت سوم اميدوارم كه با اين كلام نرنجانده باشم وقتي مرا دفن كرديد تكه يخي روي قبرم بگذاريد تا كه آب شود و برايم گريه كند چونكه من مادر ندارم تا برايم گريه و عزاداري كند در آخر مرا در دامغان و در گلزار شهداي شهر دفن كنيد و مراسم مرا در صید آباد برگزار كنيد باز هم از تمام خويشان و قومانم حلاليت ميطلبم از و همينطور ظهر روز 1363/08/02 ساعت دوازدهوسيوسه دقيقه و چهار ثانيه.